عهدنامۀ لوزان

مقدمة ناشر

در سال 1974، کنگرة بين‌المللي بشارت جهاني در شهر لوزانِ سوئيس در راستاي بازنگري تعريف انجيل و گسترش جهاني آن عهدنامه‌اي را تدوين کرد و به امضاي 2300 نفر از اعضاي آن از 150 مليّت مختلف از شاخه‌هاي مختلف مسيحي رساندند. اين عهدنامه در پيوند با گردهمايي کنفرانس جهاني بشارت در ادينبورگ (1910) بستري را فراهم کرد که اختلافات کليسايي و فرقه‌اي به کناري گذاشته شود که ماحصل آن امضاي عهدنامة لوزان شد. از اين رو، کنفرانس لوزان به تلاشي براي ادامة اين گفتگوهاي بين‌الکليسايي با تکيه بر بشارت جهاني و نقش مسيح در عدالت اجتماعي بدل شد.
متن اين عهدنامه با تکيه بر تعريف پنجگانة کشيش بيلي گراهام از بشارت تدوين شد که بر (1) اصل خدشه‌ناپذيري و اقتدار کتاب‌مقدس، (2) گمگشتگي بشر به دور از مسيح، (3) نجات فقط از طريق مسيح، (4) بشارت مسيح از طريق کلام و عمل، و (5) ضرورت بشارت به گمگشتگان بنا شده است. در سال‌هاي بعد، بيانية مانيل (1989) و اعلامية کيپ‌تاون (2010) بر پاية اين اصول بنيادين و با مشارکت کارگروه‌هاي لوزان به تاييد و تصويب اعضا رسيد.
يکي از اهداف انتشارات جهان ادبيات مسيحي (جام) ترجمه و عرضة اعتقادنامه‌ها و عهدنامه‌هاي کليسايي است تا خوانندگان با روند رشد و بالندگي تاريخ مسيحيت در طي اعصار مختلف آشنا شوند و به کار عظيم خدا در پرورش و عملکرد کليسا در جامعه پي ببرند. اين کتابچه نيز در راستاي همين هدف به شما خوانندگان عرضه مي‌شود.

انتشارات جهان ادبيات مسيحي (جام)

مقدمه

ما اعضاي کليساي عيساي مسيح، از بيش از 150 مليت، شرکت‌کنندگان گردهمايي بين‌المللي بشارت جهاني در لوزان، خدا را براي نجات عظيم او شکر مي‌گوييم و شادمانيم از فرصتي که خدا براي ما مهيا کرده تا با او و يکديگر مشارکت داشته باشيم. کار خدا در اين ايام شور عميقي در ما ايجاد کرده تا از کوتاهي‌هاي خود توبه کنيم و ما را با کار ناتمام بشارت به چالش مي‌کشاند. ما بر اين باوريم که انجيل، مژدة خدا براي تمام دنياست، و با اتکا بر فيض او مصمم هستيم تا از ماموريت مسيح اطاعت کرده، اين مژده را به تمام انسان‌ها برسانيم و از هر ملتي شاگرد بسازيم. بنابراين، خواستار آنيم که مُهر تاييدي بر ايمان و عمل خود بگذاريم و عهد خود را علني کنيم.

هدف خدا

ما بر ايمان خود به يک خداي ابدي، آفريننده و خداوند جهان، پدر، پسر و روح‌القدس، که بر همة امور مطابق هدف ارادة خود حکمراني مي‌کند شهادت مي‌دهيم. او افرادي را از ميان مردم دنيا براي خود خوانده است، و افراد خود را دوباره به دنيا مي‌فرستد تا براي گسترش پادشاهي خود، بناي بدن مسيح و جلال نامش خادمان و شاهدان او باشند. ما با سرافکندگي اعتراف مي‌کنيم که اغلب، با همشکل اين دنيا شدن و يا با دوري جستن از آن، رسالت خود را انکار کرده و در ماموريت خود ناکام مانده‌ايم. با اين‌ حال، مسروريم از اينکه گرچه انجيل در ظروف خاکي و زميني حمل مي‌شود، ولي هنوز گنجي پربهاست. ما مي‌خواهيم يک بار ديگر با قدرت روح‌القدس خود را وقف شناساندن اين گنج به ديگران کنيم.
(اشعيا 28:40؛ متي 19:28؛ افسسيان 11:1؛ اعمال رسولان 14:15؛ يوحنا 6:17، 18؛ افسسيان 12:4؛ اول قرنتيان 5: 10؛ روميان 2:12؛ روميان 12: 2؛ دوم قرنتيان 7:4)

قدرت و اقتدار کتاب مقدس

ما به الهام الاهي، راستي، و اقتدار هر دو عهد عتيق و جديد به تمام و کمال، به عنوان يگانه کلام مکتوب خدا، مبرا از هرگونه خطا در تمام آنچه که اظهار مي‌کند، و تنها قانون خطاناپذير ايمان و عمل شهادت مي‌دهيم. ما همچنين به قدرت کلام خدا براي تحقق نقشة نجات شهادت مي‌دهيم. پيغام کتاب‌مقدس همة مردان و زنان را مورد خطاب قرار مي‌دهد. زيرا مکاشفة خدا در مسيح و در کتاب‌مقدس تغييرناپذير است. روح‌القدس همچنان از طريق اين کلام امروز نيز با ما سخن مي‌گويد. او اذهان قوم خدا را در هر فرهنگي که باشند تنوير مي‌کند تا حقايق او را با طراوت با چشمان خود درک کنند و بدين ترتيب حکمت الوان خدا را هرچه بيشتر بر تمام کليسا آشکار مي‌سازد.

(دوم تیموتائوس 16:3؛ دوم پطرس 21:1؛ یوحنا 35:10؛ اشعیا 11:55؛ اول قرنتیان 21:1؛ رومیان 16:1؛ متی ۵: ۱۷، ۱۸؛ یهودا ۳؛ افسسیان ۱: ۱۷، 18؛ ۳: ۱۰، ۱۸)

بي‌مانندي و جهان‌شموليت مسيح

ما باور داريم که علي‌رغم رويکردهاي متنوع بشارتي، فقط يک منجي و تنها يک انجيل وجود دارد. ما بدين موضوع واقفيم که هر شخصي از طريق مکاشفة عمومي در طبيعت، معرفتي نسبي از خدا دارد. اما اينکه اين امر بتواند شخصي را نجات بخشد رد مي‌کنيم چرا که مردم با بي‌عدالتي خود حقيقت را پايمال مي‌کنند. همچنين ما هرگونه تلفيق عقايد و گفتار را که نمايانگر اين گرايش باشد که مسيح، از طريق تمام مذاهب و مکاتب ديگر نيز به طور يکسان سخن مي‌گويد رد مي‌کنيم و اين را اهانتي به مسيح و کتاب‌مقدس مي‌دانيم. عيساي مسيح تنها خدا-انساني است که جان خود را به عنوان يگانه فديه‌ براي گناهکاران داد و تنها ميانجي بين خدا و بشر است. نام ديگري وجود ندارد که از طريق آن نجات بيابيم. همة زنان و مردان به خاطر گناه در راه هلاکت قرار دارند؛ اما خدا همه را دوست دارد و نمي‌خواهد تا کسي هلاک شود بلکه مي‌خواهد تا همه توبه کنند. با اين وجود، آناني که مسيح را رد کرده و شادي نجات را انکار مي‌کنند، خود را به جدايي ابدي از خدا محکوم مي‌کنند. اينکه اعلام کنيم عيسي «نجات‌دهندة جهان» است به منزلة تاييد اين عقيده نيست که تمام مردم دنيا يا به خودي خود و يا در نهايت نجات مي‌يابند؛ نيز نمي‌توان تاييد کرد که تمام مذاهب، نجات در مسيح را عرضه مي‌کنند. بلکه، اين اعلانِ محبت خدا به دنياي گناهکاران است و دعوت از هر فردي است، تا با تعهدي شخصي و قلبي که از توبه و ايمان بر مي‌خيزد، او را به عنوان نجات‌دهنده و خداوند خود بپذيرد. عيساي مسيح فراتر از هر نامي است. ما در اشتياق روزي هستيم که هر زانويي در برابر او خم مي‌شود و هر زباني به خداوندي او اعتراف مي‌کند.

(غلاطيان 1: 6-9؛ روميان1: 18-32؛ اول تيموتائوس 2: 5، 6؛ اعمال رسولان 12:4؛ يوحنا 16:3-19؛ دوم پطرس 9:3؛ دوم تسالونيکيان 7:1-9؛ يوحنا 42:4؛ متي 28:11؛ افسسيان 1: 20، 21؛ فيليپيان 9:2-11)

ماهيت بشارت

بشارت يعني انتشار اين خبر خوش که عيساي مسيح براي گناهان ما مرد و بر طبق کتاب‌مقدس، از مردگان برخاست و اکنون در مقام خداوندِ حاکم، بخشش گناهان و عطاياي رهايي‌بخش روح‌القدس را به تمام کساني هديه مي‌کند که توبه کنند و ايمان بياورند. حضور مسيحيِ ما در اين دنيا پيوندي جدايي‌ناپذير با بشارت دارد که هدف آن گوش سپردن دقيق جهت درک طرف مقابل است. اما بشارت، خود، اعلانِ مسيح تاريخي و کتاب‌مقدسي در مقام نجات‌دهنده و خداوند است، با اين نگرش که ديگران را براي رابطه‌اي شخصي و مصالحه با او متقاعد کنيم. به وقت دعوت انجيل، مختار نيستيم که بهاي شاگردي از مسيح را پنهان کنيم. عيسي هنوز هم انسان‌ها را فرا مي‌خواند تا خود را انکار کرده، صليب خود را بر دوش بگيرند و خود را بخشي از جامعة جديد او بدانند. نتايج بشارت، اطاعت از مسيح، پيوستن به کليساي او و خدمت مسئولانه در دنياست.
(اول قرنتيان 15: 3، 4؛ اعمال رسولان 32:2-39؛ يوحنا 21:20؛ اول قرنتيان 23:1؛ دوم قرنتيان 5:4؛ 11:5، 20؛ لوقا 25:14-33؛ مرقس 34:8؛ اعمال رسولان 2: 40، 47؛ مرقس 43:10-45)

مسئوليت اجتماعي مسيحيان

ما شهادت مي‌دهيم که خدا خالق و داور همة انسان‌هاست. بنابراين بايد دغدغة او نسبت به عدالت و آشتي در جامعة بشري و رهايي مردان و زنان از هر گونه ظلم را با ديگران در ميان بگذاريم. چون مردان و زنان به شباهت خدا آفريده شده‌اند، هر شخصي فارغ از نژاد، مذهب، رنگ، فرهنگ، طبقه، جنسيت و يا سن، کرامتي دروني دارد و به اين خاطر بايد مورد احترام و خدمت، و نه بهره‌جويي، واقع شود. در اينجا نيز ما، هم به خاطر کوتاهي خود، و هم به خاطر اينکه گاهي در بشارت و مشکلات اجتماعي انحصاري عمل کرديم، توبه مي‌کنيم. اگرچه مصالحه با ديگران مصالحه با خدا نيست، و نه خدمات اجتماعي مي‌تواند بشارت باشد، و نه آزادي سياسي به منزلة نجات؛ اما با اين حال ما اذعان مي‌کنيم که بشارت و مشارکت در امور اجتماعي و سياسي هر دو از وظايف مسيحي ما به شمار مي‌آيند. زيرا هر دو براي بيان آموزه‌هاي خدا و انسان، محبت ما نسبت به همسايه و اطاعت ما از عيساي مسيح ضروري هستند. پيغام نجات همچنين حاوي پيغامي از داوري بر هر شکلي از جدايي، ظلم و تبعيض است و نبايد از محکوم کردن شرارت و بي‌عدالتي در جايي که آنها وجود دارند هراس داشته باشيم. وقتي مردم مسيح را مي‌پذيرند در پادشاهي او از نو متولد مي‌شوند و نه تنها بايد عدالت او را در ميان دنياي بي‌عدالت نشان دهند، بلکه بايد عدالت او را گسترش دهند. نجاتي که ما مدعي آن هستيم بايد تماما مسئوليت‌هاي اجتماعي و فردي ما را متحول کند. ايمان بدون عمل مرده است.

(اعمال رسولان 17: 26، 31؛ پيدايش 18: 25؛ اشعيا 1: 17؛ مزامير 45: 7؛ پيدايش 1: 26، 27؛ يعقوب 9:3؛ لاويان 18:19؛ لوقا 27:6، 35؛ يعقوب 2: 14-26؛ يوحنا 3:3، 5؛ متي 20:5؛ 33:6؛ دوم قرنتيان 18:3؛ يعقوب 20:2)

کليسا و بشارت

ما باور داريم که مسيح، نجات يافتگان خود را همانگونه که پدر او را فرستاد، به دنيا مي‌فرستد، و اين امر مستلزم نفوذ عميق و پربهاي مشابهي در دنياست. ما بايد از دخمه‌هاي کليسايي خود بيرون بياييم و درون جامعة غيرمسيحي نفوذ کنيم. در ماموريت خدمت فداکارانة کليسا، بشارت اصل اول است. بشارت به دنيا مستلزم اين است که کل کليسا، کل انجيل را به کل دنيا برساند. کليسا در مرکز نقشة جهاني خدا براي دنيا قرار دارد و ابزار تعيين‌شده براي انتشار انجيل است. اما کليسايي که صليب را موعظه مي‌کند، بايد خود نشاني از صليب بر خويش داشته باشد. وقتي کليسا به انجيل پشت مي‌کند يا ايمان زنده به خدا و محبت واقعي نسبت به مردم در آن ديده نمي‌شود و يا در همه چيز، به ويژه در مسايل مالي و ترفيعي، صداقت کامل را ندارد، خود سنگ مانعي در برابر بشارت مي‌شود. کليسا اجتماع قوم خداست، نه يک سازمان؛ و نبايد آن را به فرهنگي خاص، نظامي سياسي و يا اجتماعي و يا ايدئولوژي انساني نسبت داد.

(يوحنا 18:17؛ 21:20؛ متي 19:28، 20؛ اعمال رسولان 8:1؛ 27:20؛ افسسيان 1: 9، 10، 3: 9-11؛ غلاطيان 6: 14، 17؛ دوم قرنتيان 3:6، 4؛ دوم تيموتائوس 19:2-21؛ فيليپيان 27:1)

همکاري در بشارت

ما شهادت مي‌دهيم که هدف خدا، اتحاد آشکار کليسا در حقيقت است. بشارت همچنين ما را به اتحاد فرا مي‌خواند زيرا که اتحاد ما شهادت ما را تقويت مي‌کند، همانطور که نفاق ما، انجيل مصالحة ما را تضعيف مي‌کند. با اين حال، مي‌دانيم که اتحادِ سازماني شايد اشکال گوناگوني به خود بگيرد و لزوما بشارت را به پيش نمي‌برد. با اين‌حال، ما که در ايمان کتاب‌مقدسي يکساني شريک هستيم، بايد مشارکت، عمل، و شهادت اتحادي نزديک داشته باشيم. اعتراف مي‌کنيم که گاهي شهادت ما به واسطة فردگرايي گناه‌آلود و دوباره‌کاري‌هاي بي‌حاصل، خدشه‌دار شده است. ما خود را متعهد مي‌کنيم تا در پي اتحاد عميق‌تري در حقيقت، پرستش، تقدس و ماموريت باشيم. ما بر توسعه همکاري‌هاي منطقه‌اي و عملي در جهت پيشرفت ماموريت کليسا، برنامه‌ريزي هدفمند، تشويق يکديگر و به اشتراک‌گذاري منابع و تجربيات تاکيد داريم.

(يوحنا 21:17، 23؛ افسسيان 3:4، 4؛ يوحنا 35:13؛ فيليپيان 27:1؛ يوحنا 17: 11-23)

مشارکت کليساها در بشارت

شادمانيم از اينکه عصر جديدي از بشارت آغاز شده است. نقش بارز سازمان‌هاي بشارتي غربي به سرعت محو مي‌شود. خدا از کليساهاي جوان‌تر منابع جديد عظيمي را براي بشارت جهاني بر مي‌خيزاند و اين خود نشان مي‌دهد که مسئوليت بشارت به کل بدن مسيح تعلق دارد. بنابراين، تمام کليساها مي‌بايست از خدا و نيز از خود بپرسند که چه اقدامي بايد انجام دهند تا بتوانند هم در منطقة خود بشارت دهند، و هم مبشراني را به ديگر نقاط دنيا اعزام کنند. دائما بايد ارزيابي‌اي از وظايف و مسئوليت‌هاي بشارتي‌مان در جريان باشد. بدين ترتيب، مشارکت رو به رشدي بين کليساها ايجاد خواهد شد و شخصيت جهاني کليساي مسيح به شکل بارزتري نمايان خواهد شد. ما همچنين خدا را براي موسساتي که در ترجمة کتاب‌مقدس، آموزش الاهياتي، رسانه‌هاي جمعي، ادبيات مسيحي، بشارت، خدمات مسيحي، احياي کليسا و ساير زمينه‌ها مي‌کوشند، شکر مي‌کنيم. آنها نيز بايد به طور مداوم خودآزمايي کنند و تاثيرگزاري خود به عنوان بخشي از ماموريت کليسا را مورد ارزيابي قرار دهند.

(روميان 8:1؛ فيليپيان 5:1؛ 15:4؛ اعمال رسولان 1:13-3؛ اول تسالونيکيان 6:1-8)

ضرورت امر بشارت

هنوز به بيش از دو ميليارد و هفتصد ميليون نفر که بيش از دوسوم جمعيت زمين را تشکيل مي‌دهند بشارت داده نشده است. ما شرمساريم از اينکه بسياري از انسان‌ها ناديده گرفته شدند؛ اين دليلي براي سرزنش ما و کل کليساست. با اين حال، امروزه در بسياري از نقاط دنيا اشتياق بي‌سابقه‌اي براي خداوند عيساي مسيح وجود دارد. ما معتقديم که زمان آن رسيده تا کليساها و سازمان‌هاي موازي با اشتياق براي نجات کساني که پيغام انجيل را دريافت نکرده‌اند دعا کنند، و تلاش‌هاي جديدي را براي بشارت جهاني آغاز کنند. گاهي لازم است از تعداد مبشران خارجي و منابع مالي در کشوري که بشارت انجيل به آن رسيده، کاسته شود تا کليساها به خودکفايي و رشد برسند و منابع موجود به سرزمين‌هايي که بشارت داده نشده‌اند، اختصاص پيدا کند. مبشرين بايد با روحية خدمت فروتنانه، آزادانه از و به تمام شش قاره روانه شوند. هدف بايد اين باشد که با تمام ابزارهاي موجود و در کمترين زمان ممکن، هر شخصي فرصت شنيدن، درک و پذيرش خبر خوش را داشته باشد. ما نمي‌توانيم اميد داشته باشيم که بدون فداکاري به اين هدف نائل بشويم. فقرِ ميليون‌ها انسان ما را مبهوت و بي‌عدالتي‌اي که منشا آن است همة ما را برآشفته است. آن دسته از ما که در رفاه زندگي مي‌کنيم، وظيفة خود در اتخاذ يک زندگي ساده را مي‌پذيريم تا بتوانيم با سخاوتمندي بيشتري براي کمک و بشارت بپردازيم.

(يوحنا 4:9؛ متي 35:9-38؛ روميان 1:9-3؛ اول قرنتيان 19:9-23؛ مرقس 15:16؛ اشعيا 6:58، 7؛ يعقوب 27:1؛ 1:2-9؛ متي 31:25-46؛ اعمال رسولان 44:2، 45؛ 34:4، 35)

بشارت و فرهنگ

بسط راهبردهاي بشارت جهاني مستلزم روش‌هاي پيشرو خلاقانه است. در پناه خدا، نتيجه، ظهور کليساهايي خواهد بود که عميقا در مسيح ريشه، و رابطة نزديکي با فرهنگ خود دارند. فرهنگ هميشه بايد با معيار کتاب‌مقدس آزموده و قضاوت شود. از آنجايي که مردان و زنان مخلوقات خدا هستند، بخشي از فرهنگ آنها در زيبايي و نيکويي غني است. اما چون اين انسان‌ها سقوط‌کرده هستند، گناهْ فرهنگ را تباه کرده و بخشي از آن شيطاني است. انجيل پيش‌فرضي از برتري فرهنگي بر فرهنگ ديگر ندارد، بلکه همة فرهنگ‌ها را بر طبق معيار حقيقت و عدالتِ خود ارزيابي مي‌کند، و در هر فرهنگي بر اصول اخلاقي مطلق تاکيد مي‌کند. مبشرين اغلب همراه انجيل يک فرهنگ بيگانه را نيز منتقل کرده‌اند و گاهي کليساها بيشتر در اسارت فرهنگ بوده‌اند تا اينکه تحت تعليم کلام باشند. مبشران مسيحي بايد با فروتني در پي اين باشند که خود را از همه چيز، به جز اصالت شخصيت، خالي کنند تا بتوانند خادم ديگران باشند و کليساها بايد در پي تحول و غناي فرهنگ براي جلال خدا باشند.

(مرقس 8:7، 9، 13؛ پيدايش 21:4، 22؛ اول قرنتيان 19:9-23؛ فيليپيان 5:2-7، دوم قرنتيان 5:4)

آموزش و رهبري

ما اعتراف مي‌کنيم که گاهي در پي رشد کليسا به بهاي از دست دادن عمق آن حرکت کرديم و بشارت ما عاري از خوراک مسيحي بوده است. همچنين اذعان مي‌کنيم که برخي از سازمان‌هاي ما در تجهيز و تشويق رهبران ملي براي تقبل مسئوليت‌هاي مشروع خود، بسيار کند بوده‌اند. با اين‌حال، ما به اصول بومي متعهد هستيم و آرزومنديم که هر کليسايي رهبران ملي خود را داشته باشد، که نه بر اساس رياست، بلکه بر اساس خدمت، روش مسيحي رهبري را به نمايش مي‌گذارند. ما مي‌دانيم که نياز فراواني به بهبود آموزش الاهيات به‌خصوص براي رهبران کليسا وجود دارد. در هر ملت و فرهنگي بايد برنامة آموزشي مؤثري براي شبانان و اعضاي کليسا در باب آموزه‌هاي مسيحي، شاگردسازي، بشارت و تشويق در جهت رشد و خدمت وجود داشته باشد. اينگونه برنامه‌ها نبايد بر روش‌هاي آموزشي‌ کليشه‌اي تکيه کنند، بلکه بايد بر اساس قريحة خلاق بومي و بر طبق معيارهاي کتاب‌مقدس ايجاد شوند.

(کولسيان 27:1؛ 28؛ اعمال رسولان 23:14؛ تيطس 5:1، 9؛ مرقس 42:10-45؛ افسسيان 11:4، 12)

نبرد روحاني

ما باور داريم که درگير يک جنگ هميشگي روحاني با رؤسا و قدرت‌هاي شرير هستيم که قصد براندازي کليسا را دارند و مي‌خواهند بشارت جهاني کليسا را ناکام بگذارند. ما از نياز خود براي تجهيز خويشتن به زره خدا آگاهيم و مي‌دانيم که اين جنگ را بايد با اسلحة روحاني حقيقت و دعا جنگيد. زيرا ما فعاليت‌هاي دشمن‌مان را تشخيص مي‌دهيم؛ نه تنها در ايدئولوژي‌هاي دروغين بيرون از کليسا، بلکه در اناجيل دروغين داخل کليسا که کتاب‌مقدس را تحريف مي‌کنند و انسان‌ها را در جاي خدا مي‌گذارند. ما هم به هشياري و هم به بصيرت نياز داريم تا از انجيل کتاب‌مقدسي محافظت کنيم. ما اذعان مي‌کنيم که خود، در برابر عقايد و اعمال دنيوي، و تسليم در برابر دنياگرايي مصون نيستيم. براي مثال، اگرچه مطالعات دقيق در مورد رشد کليسا، چه از لحاظ کمّي و چه روحاني، صحيح و ارزشمندند، اما گاهي از آنها غفلت کرده‌ايم. در مواقع ديگر، براي اطمينان از پاسخي به انجيل، در پيام خود سازشکاري کرده‌ايم و يا با شيوه‌هاي فشار، شنوندگان خود را تحت تاثير قرار داده‌ايم، و در آمار و ارقام غرق شده و حتي در استفاده از آنها صداقت نداشته‌ايم. همة اين کارها دنيوي هستند. کليسا بايد در دنيا باشد؛ دنيا نبايد در کليسا باشد.

(افسسيان 12:6، دوم قرنتيان 3:4، 4؛ افسسيان 11:6، 13-18؛ دوم قرنتيان 3:10-5؛ اول يوحنا 18:2-26؛ 1:4-3؛ غلاطيان 6:1-9؛ دوم قرنتيان 2: 17؛ 2:4؛ يوحنا 15:17)

آزادي و جفا

خدا وظيفة برقراري صلح، عدالت و آزادي را براي دولت‌ها تعيين کرده تا کليسا بتواند در اين شرايط خدا را اطاعت کند، خداوند عيساي مسيح را خدمت کرده و بدون هيچ مانعي انجيل را موعظه کند. بنابراين، براي رهبران کشورها دعا مي‌کنيم و از آنها مي‌خواهيم که آزادي فکر و وجدان و آزادي عمل و اشاعة دين را بر طبق ارادة خدا و همانگونه که در اعلامية جهاني حقوق بشر درج شده، تضمين کنند. همچنين نگراني عميق خود را براي تمام کساني که به ناحق زنداني شدند ابراز مي‌داريم، به طور خاص براي آناني که به خاطر بشارت نام خداوند عيسي زنداني شده‌اند. ما پيمان مي‌بنديم تا براي آزادي آنها دعا و تلاش کنيم. در عين حال، از عاقبت آنها ترسي به دل راه نخواهيم داد. با کمک خدا، ما نيز در برابر بي‌عدالتي خواهيم ايستاد و به هر بهايي که باشد به انجيل وفادار خواهيم ماند. هشدارهاي عيسي مبني براي اجتناب‌نا‌پذير بودن جفا را فراموش نمي‌کنيم.

(اول تيموتائوس 1:4-4، اعمال رسولان 19:4؛ 29:5؛ کولسيان 24:3؛ عبرانيان 1:13-3؛ لوقا 18:4؛ غلاطيان 11:5؛ 12:6؛ متي: 10:5-12؛ يوحنا 18:15-21)

قدرت روح‌القدس

ما به قدرت روح‌القدس ايمان داريم. پدر، روح خود را فرستاد تا بر پسر او شهادت دهد؛ بدون شهادت او شهادت ما عبث خواهد بود. الزام بر گناه، ايمان به مسيح، تولد تازه و رشد مسيحي همه کار روح‌القدس هستند. علاوه بر اين، روح‌القدس روحي مبشر است؛ از اين رو، بشارت بايد به صورت خودجوش از دل يک کليساي پر از روح برآيد. کليسايي که کليساي مبشر نيست، خود را انکار، و روح را اطفا مي‌کند. بشارت جهاني تنها زماني به يک امکان حقيقي تبديل مي‌شود که روح‌القدس، کليسا را در حقيقت و حکمت، ايمان، قدوسيت، محبت و قدرت تازه کند. از اين رو، از تمام مسيحيان دعوت مي‌کنيم تا براي ملاقاتي با روح مقتدر خدا دعا کنند تا تمام ثمرة روح‌القدس در قوم او نمايان شود و تمام عطاياي او بدن مسيح را غني سازند. تنها آن زمان است که کل کليسا ابزاري مناسب در دستان او خواهد بود تا تمام زمين صداي او را بشنوند.

(اول قرنتيان 4:2؛ يوحنا 26:15، 27؛ 8:16-11؛ اول قرنتيان 3:12؛ يوحنا 6:3-8؛ دوم قرنتيان 18:3؛ يوحنا 37:7-39؛ اول تسالونيکيان 19:5؛ اعمال رسولان 8:1، مزامير 4:85-7؛ 1:67-3؛ غلاطيان 5: 22-23؛ اول قرنتيان 4:12-31؛ روميان 3:12-8)

بازگشت مسيح

ما ايمان داريم که عيساي مسيح شخصا و آشکارا، در قدرت و جلال باز خواهد گشت تا نجات و داوري خود را به کمال برساند. اين وعدة بازگشت او انگيزه‌اي مضاعف براي بشارت ماست زيرا که ما کلام او را به ياد داريم که نخست انجيل بايد به تمام ملت‌ها موعظه شود. ما معتقديم که فاصلة زماني بين صعود مسيح و بازگشت او بايد با بشارت قوم خدا پر شود، که تا قبل از پايان حق ندارند بشارت را متوقف کنند. همچنين به ياد داريم که او در مورد مسيح‌ها و انبياي دروغيني که راه ضدمسيح نهايي را هموار خواهند کرد به ما هشدار داد. بنابراين، ما اين عقيده را که انسان‌ها قادرند مدينة فاضله‌اي بر روي زمين بنا کنند، رويايي حاکي از غرور و خودخواهي مي‌دانيم و آن را رد مي‌کنيم. ما مسيحيان مطمئن هستيم که خدا پادشاهي خود را کامل خواهد کرد و مشتاقانه در انتظار آن روز و آسمان و زمين جديدي هستيم که عدالت در آن ساکن خواهد بود و خدا تا ابد‌الآباد بر آن سلطنت خواهد کرد. در ضمن، ما بار ديگر با شادي تسليم اقتدار او بر کل زندگي خود هستيم و خود را وقف خدمت مسيح و مردم مي‌کنيم.

(مرقس 62:14؛ عبرانيان 28:9؛ مرقس 10:13؛ اعمال رسولان 8:1-11؛ متي 20:28؛ مرقس 21:13-23؛ اول يوحنا 18:2؛ 1:4-3؛ لوقا 32:12؛ مکاشفه 1:21-5؛ دوم پطرس 13:3؛ متي 18:28)

نتيجه‌گيري

بنابراين، در پرتو ايمان و عمل خود، عهدي خطير با خدا و يکديگر مي‌بنديم، تا با دعا و برنامه‌ريزي با هم براي بشارت تمام جهان همراه شويم. ما از ديگران دعوت مي‌کنيم تا به ما بپيوندند. باشد که خدا با فيض خود و براي جلال خويش ما را ياري کند تا به عهد خود وفادار بمانيم! آمين، هللويا!

نسخة پی‌دی‌اف را دانلود کنید.